دانشجو

آینده ای بساز که گذشته ات در برابرش زانو بزند

سوالات خدا

دریافت

۰۱ خرداد ۹۳ ، ۰۸:۲۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شیوا بهادران

باران

ابر بود،باران می بارید،کودکی رو به آسمان کرد و گفت:خدا جون گریه نکن،همه چیز درست میشه!
۳۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۷:۲۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شیوا بهادران

بدون شرح

زیباترین آرایش برای لبان تو؛ راستگویی
برای صدای تو؛ دعا به درگاه خداوند
برای چشمان تو؛ رحم و شفقت
برای دستان تو؛ بخشش
برای فکر تو؛ اعتماد
برای قلب تو؛ عشق
و برای زندگی تو؛ دوستی هاست


ادامه مطلب...
۲۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۵۴ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شیوا بهادران

حرف حسابی

وقتی یکی از درهای شادی بسته می شود ، در دیگری باز می شود ، ولی اغلب، ما آن قدر به در بسته نگاه می کنیم،که در باز شده را نمی بینیم.
ادامه مطلب...
۲۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۵۰ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شیوا بهادران

اسرار امضا


  بهتره به کسی برنخورد، این یک نظری است که خیلی بیان شده است

کسانی که به طرف عقربهای ساعت امضاء می‌کنند انسان‌های منطقی هستند
کسانی که بر عکس عقربه‌های ساعت امضاء میکنند دیر منطق را قبول می‌کنند و بیشترغیر منطقی هستند
کسانی که از خطوط عمودی استفاده میکنند لجاجت و پافشاری در امور دارند
کسانی که از خطوط افقی استفاده میکنند انسان‌های منظّم هستند
کسانی که با فشار امضاء می‌کنند در کودکی سختی کشیده‌اند
کسانی که پیچیده امضاء می‌کنند شکّاک هستند
کسانی که در امضای خود اسم و فامیل می‌نویسندخودشان را در فامیل برتر می دانند
کسانی که در امضای خود فامیل می‌نویسند دارای منزلت هستند
کسانی که اسمشان را می‌نویسند و روی اسمشان خط می‌زنند شخصیت خود را
نشناخته‌اند
کسانی که به حالت دایره و بیضی امضاء می‌کنند ، کسانی هستند که میخواهند به قله
برسند
۲۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شیوا بهادران

میزان فاصله قلب آدم ها و تٌن صدا

 استادى از شاگردانش پرسید:

چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می‌زنیم؟

چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند می‌کنند و سر هم داد می‌کشند؟

 شاگردان فکرى کردند و یکى از آن‌ها گفت:

چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست می‌دهیم.

 استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست می‌دهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد می‌زنیم؟

آیا نمی‌توان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد می‌زنیم؟

 شاگردان هر کدام جواب‌هایى دادند امّا پاسخ‌هاى هیچکدام استاد را راضى نکرد.

 سرانجام او چنین توضیح داد:

هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلب‌هایشان از یکدیگر فاصله می‌گیرد.

آن‌ها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند.

هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آن‌ها باید صدایشان را بلندتر کنند.

 سپس استاد پرسید:

هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى می‌افتد؟

آن‌ها سر هم داد نمی‌زنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت می‌کنند. چرا؟

چون قلب‌هایشان خیلى به هم نزدیک است.

فاصله قلب‌هاشان بسیار کم است.

 استاد ادامه داد:

هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى می‌افتد؟ آن‌ها حتى حرف معمولى هم با هم نمی‌زنند و فقط در گوش هم نجوا می‌کنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر می‌شود.

سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بی‌نیاز می‌شوند و فقط به یکدیگر نگاه می‌کنند. این هنگامى است که دیگر هیچ فاصله‌اى بین قلب‌هاى آن‌ها باقى نمانده باشد.

این همان عشق خدا به انسان و انسان به خداست است که  خدا حرف نمی زند اما همیشه صدایش را در همه وجودت می توانی حس کنی اینجا بین انسان و خدا هیچ فاصله ای نیست می توانی در اوج همه شلوغی ها بدون اینکه لب به سخن باز کنی با او حرف بزنی. 


۲۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۲:۱۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شیوا بهادران

دین وزندگی

از امام محمد باقر (ع)نقل کرده اندکه فرمودند:

وقت تان را به چهار بخش تقسیم کنید.بخش اول را برای خدا وارتباط ورازونیاز بااو اختصاص دهید.

بخش دوم راصرف کاروتلاش به تناسب توانایی تان کنید.

بخش سوم را به برقرای ارتباط بادیگران وانس باافراد بگذرانید.

در بخش چهارم به تفریحات سالم وغیرحرام بپردازید.

                                                        برگرفته ازنگاه

۲۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۲۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شیوا بهادران

بدون شرح

هنگامی که دری از خوشبختی به روی ما بسته میشود، در دیگری باز میشود ولی ما اغلب چنان به در بسته چشم میدوزیم  که درهای باز را نمیبینیم!

ازم پرسید: دوستم داری؟ گفتم آره...گفت چقدر؟ گفتم از اینجا تا خدا...اشک تو چشاش جمع شد و گفت: مگه الان نگفتی که خدا از همه چیز به ما نزدیک تره .

انسان هیچ وقت بیشتر از آن موقع خود را گول نمی‌زند که خیال می‌کند دیگران را فریب داده است

درباره درخت، بر اساس میوه‌اش قضاوت کنید، نه بر اساس برگهایش

خداوند به هر پرنده‌ای دانه‌ای می‌دهد، ولی آن را داخل لانه‌اش نمی‌اندازد

آنقدر شکست خوردن را تجربه کنید تا راه شکست دادن را بیاموزید

کسی که در آفتاب زحمت کشیده، حق دارد در سایه استراحت کند

اگر هرروز راهت را عوض کنی، هرگز به مقصد نخواهی رسید

در اندیشه آنچه کرده ای مباش، در اندیشه آنچه نکرده ای باش

۲۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۱۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شیوا بهادران

به مناسبت نکوداشت مقام معلم ودانش

به مناسبت نکوداشت مقام معلم ودانش

صاحب  دلی به  مدرسه  آمد از خانقاه          بشکست عهد صحبت اهل طریق  را

گفتم  میان  عابد وعالم  چه  فرق  بود           که اختیار کردی از آن این فریق  را

گفت آن گلیم خویش به درمی بردزموج        وین  جهد می کند که بگیرد غریق  را

××××××××××××

 ز  دانا   بپرسید   ای   دادگر                 که  فرهنگ  بهتر  بود  یا  گوهر

بدو داده  پاسخ  چنین رهنمون                که  فرهنگ  باشد ز گوهر  فزون

××××××××××××

اگر زمزم  در دل  کویر جوشید              معلم  در صحرای  جهل  خروشید

درخت  تو گر بار دانش  بگیرد              به  زیر آوری  چرخ   نیلوفری را

××××××××××××

علی(ع) بدان کس که توراسخن آموخت به تندی سخن مگوی و با کسی که  گفتارت را نیکو گرداند راه  بلاغت گویی مپوی.

شغل معلمی : پیامبری ،هدایت ،رهبری است.

معلم،خوب نقاشی است که حیات معنوی مارارنگ می زند.

کلاس درس معلم پل صراط اوست.

اگرمسیح مرده ای رازنده کرد ،معلم ملتی رااحیا می کند.

 

نکوداشت مقام معلم برتمامی همکاران گرامی باد

 

۲۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شیوا بهادران

صداقت و راستگویی

صداقت و راستگویی


 

دویست و پنجاه سال پیش از میلاد در چین باستان شاهزاده ای تصمیم به ازدواج گرفت. با مرد خردمندی مشورت کرد و تصمیم گرفت تمام دختران جوان منطقه را دعوت کند تا دختری سزاوار را انتخاب کند.
وقتی خدمتکار پیر قصر ماجرا را شنید بشدت غمگین شد، چون دختر او بطور مخفیانه عاشق شاهزاده بود.
دخترش گفت او هم به آن مهمانی خواهد رفت.
مادر گفت : تو شانسی نداری، نه ثروتمندی و نه خیلی زیبا.
دختر جواب داد : می دانم هرگز مرا انتخاب نمی کند. اما فرصتی است که دست کم یک بار او را از نزدیک ببینم.
روز موعود فرا رسید و شاهزاده به دختران گفت : به هر یک از شما دانه ای میدهم.
هر کسی که بتواند در عرض شش ماه، زیباترین گل را برای من بیاورد، ملکه آینده چین می شود.
دختر پیرزن هم دانه را گرفت و در گلدانی کاشت.
سه ماه گذشت و هیچ گلی سبز نشد، دختر با باغبانان بسیاری صحبت کرد و راه گلکاری را به او آموختند، اما بی نتیجه بود، و گلی نروئید.

بالاخره روز ملاقات فرا رسید.
دختر با گلدان خالی اش منتظر ماند و دیگر دختران هم هر کدام گل بسیار زیبائی به رنگها و شکلهای مختلف در گلدان های خود داشتند.

لحظه موعود فرا رسید.
شاهزاده هر کدام از گلدان ها را با دقت بررسی کرد و در پایان اعلام کرد دختر خدمتکار همسر آینده او خواهد بود.
همه اعتراض کردند که شاهزاده کسی را انتخاب کرده که در گلدانش هیچ گلی سبز نشده است.

شاهزاده توضیح داد : این دختر تنها کسی است که گلی را به ثمر رسانده، که او را سزاوار همسری امپراطور می کند : گل صداقت ...
همه دانه هایی که به شما دادم عقیم بودند و امکان نداشت گلی از آنها سبز شود !!!

برگرفته از کتاب پائولو کوئلیو


۲۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۱۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
شیوا بهادران